جدول جو
جدول جو

معنی برهم نشستن - جستجوی لغت در جدول جو

برهم نشستن
(مُ آ حَ نَ)
روی هم قرار گرفتن. بر روی هم سوار شدن. ارتکام. (تاج المصادر بیهقی). اعرنکاس. (منتهی الارب). التباد. (تاج المصادر بیهقی). تراکم. (المصادر زوزنی). تعکبس. تکاثف. (منتهی الارب). تکبﱡب. تلبﱡد. (تاج المصادر بیهقی). کرثاءه. (منتهی الارب). کرس. (تاج المصادر بیهقی) : طرق، برهم نشستن پر. (تاج المصادر بیهقی). عسم، عسوم، برهم نشستن پلک. (از منتهی الارب). کرفاءه، برهم نشستن موی.
لغت نامه دهخدا
برهم نشستن
روی هم قرارگرفتن، برروی هم سوار شدن، تراکم
تصویری از برهم نشستن
تصویر برهم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر نشستن
تصویر بر نشستن
سوار شدن بر اسب، نشستن بر تخت
فرهنگ فارسی عمید
(پَ دَ)
کثیف و غلیظ و هنگفت شدن مانند تاریکی. (ناظم الاطباء). ترکب. (از تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا